به دستی که شلاق مرگه
به چشمی که فصل تگرگه
به پرونده زرد پاییز که برگه که برگه همه اش برگ برگه
به اعدام بارون بگو نه
به تقدیر گریون بگو نه
به این سال و ماه شکسته به این سقف ویرون بگو نه!
به رسمی که سرزندگی نیست
به فصلی که بارندگی نیست
به تاریخ تلخی که توش زندگی نیست
نه بگو نه بگو نه
نه بگو نه بگو نه
قربان صندلی خالی کنار صندلیت
تصدق! مرحوم دوبووار دستی در ظرف شستن هم داشت؟
سلام دوست عزیز
اول عالیه............
دوم خیلی عالیه.............
سوم خیلی خیلی عالیه..............
بروزم با یکم چرتو پرت