اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

چقدر نبودم.....

داشتم یک خانه برای خودم دست و پا میکردم.....ای بدک نیست ....پنجره دارد.....در دارد....تلفن دارد...دیوار دارد....

این روزها خیلی کار میکنم....ترسیده ام....

این  چند ماهی که نبودم .....گیج بودم....ادرس خودم را از دیگران میپرسیدم......هیچ کس ادرس دقیقی به من نداد.....برای همین این قدر دیر رسیدم.

و اما:

اول اینکه  بخشیدن . یک دشمن از بخشیدن یک دوست  راحتتر است.

دوم اینکه.سیاوشم  داره  قدش ازم بلند تر میشه.....دورت بگردم  ....ای جان.

سوم اینکه.من  هر چی شال  رنگی میخرم  باز شال سیاهمو میپوشم.خو...اخه داش اکل شال سیاهمو دوس نداشت....میدونی مردها دوس دارن زنها  زیبا تلف شوند.

چهارم اینکه.کشتیم  به گل نشسته.....بد.

پنجم اینکه.هنوز  متحیرم.....

نظرات 8 + ارسال نظر
حمید یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://www.ghazalkooche.blogfa.com/

ممنون
درس پس میدم

یک زن سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1390 ساعت 02:15 ب.ظ

چقدر دلم برات تنگ شده بود. چقدر به اینجا سر زدم ولی نبودی.چقدر کم می نویسی

پلیوار چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 ساعت 01:47 ق.ظ http://hassanarbabi.blogfa.com

سلام سایه.
مرسی از اومدنت
برم به پست های قبلیت سر بزنم

شوباد چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 ساعت 11:48 ب.ظ http://shobad.blogsky.com

« روز

با سیگار من روشن می شود

و اگر من قدم نزنم

زمین زیر پای هیچ کس نمی چرخد

اگر دلتنگی شب های من نبود

ماه نمی تابید

و از وقتی موهایم را کوتاه تر از انگشتان تو کردم

بادهای این شهر کوچ کرده اند »

.

.

.

بادها کوچ کرده اند

و اینکه هر روز موهای من بلندتر می شود

چیزی را عوض نمی کند

ماه

میان پنجره های دلتنگ جیره بندی شده است

و اینکه هر شب چقدر وانمود می کنم به فکر تو نیستم

کافی نیست

تا سهم کمتری از ماه تکه تکه بردارم





بادها رفته اند

و موهایم را از پیشانی تمام خاطره ها پس زده اند

تو رفته ای

و لبانم را از تمام روزهایی که بوسیده بودی پاک کرده ای

و من تنهایی بلند شب هایم را می برم و

زنان دیگری موهایشان را کوتاه می کنند

چشم هایم را می برم و

باران

دیگر خیابان های منتهی به دوراهی را نمی بندد

می روم و

زمین دوباره می چرخد

ماه می تابد

باد می وزد ، اما

هربار پیش از طلوع خورشید بیدار می شوی

یادت باشد

برای بیرون رفتن از خانه آنقدر منتظر بمانی

تا شاعری سیگارش را روشن کند .

پلیوار یکشنبه 1 خرداد 1390 ساعت 05:32 ق.ظ http://hassanarbabi.blogfa.com

سلام
نه به روز
نه شبم
اسیر گرگ ومیش
توی برزخم
بیا ببین
همین

پرستو سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://www.p-fereydoni.blogfa.com

درود سایه ...به وبلاگم اومده بودی و لطف داشتی ...من این روزها کمتر جایی کامنت میگذارم ...چون چند ماهی هست وبلاگم رو تعطیل کردم ..اما دوباره بر میگردم تا نمیدونم کی...
و اینکه نتونستم فقط نگاهی کنم و بگذرم ..بیشتر پست هات رو خوندم ..یه چیزی تو نوشته هات هست خیلی به دلم نشست ..قلم قوی و درونی شده ایی داری ...کمتر پیش میاد وبلاگهای ترکیبی رو بخونم ..اما اینجا خیلی فرق داشت ...
باز هم بیا و خواهم آمد

سلام سایه .
به روزم و تو دعوتی .

فریدونی چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 07:17 ب.ظ http://p-fereydoni.blogfa.com

به روزم سایه ی روشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد