بگو که میخواهی ام
تا شاعر شوم
بگو که میخواهی ام
تا سنگینی خاکستر این سیاره رنجور را
تاب بیاورم
بگو که میخواهی ام
بخاطر درخت
بخاطر دریا
بخاطر لمس تمام زیبایی های دنیا.
بگو که میخواهی ام
تا در برابرت زانو بزنم و بگویم:
خوش حالم که زنده ام و فرصت دارم
تا
برای تو
بمیرم.
خداوند به فرشتگان عقل داد، بدون شهوت.حیوانات را شهوت داد، بدون عقل و انسان را شهوت داد با عقل ؛ هر انسانی که عقلش به شهوتش غلبه کند از فرشتگان بهتر است و هر انسانی که شهوتش بر عقلش غلبه کند بدتر از حیوان است
سلام
شعر زیبا و تأثیر گذاری است ، پیروز و سربلند باشید.
سلام بر سایه ی مهربان .............شاد از آمدنت .....و سپاسگذار از مهربانی تو .....زین پس در انتظار مهربانه ترین قدم هایت هستم
سلام دوست خوب! خوشحالم که می تونم شعراتو از دور بخونم. به وحید سلام برسون
سلام
شعرت مثل همه عاشقانه ها منو یاد اسطوره کیوپید و سایک انداخت. همیشه کودک عشق از پیر خرد تیر خورده. داشتن این احساس شاید به زلالی یک شعر عاشقانه کمک کنه.
البته این روزها پیر خرد به گونه ای دیگر وارد معرکه شده و آن همه گیر کردن یک نفرت ناخودآگاه است که باعث شده آهانه به جای عاشقانه بنشیند که شعر را به ورطه یک حدیث نفس اجباری سوق میدهد
شعرت همیشه زلال باد
سلام فوق العاده زیبا بود مرسی