اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

سر گله گذاری ندارم

اگر از تکه های زخمی روحم که بگذریم

و زمستانی که بر موهایم به برف نشسته است

واین استخوان درد لعنتی که راحتم نمیگذارد

و میگرنی که در رگهای سرم  میدود

به حمد الله

قلبم هنوز سالم است

و میداند برای که میتپد.


تمام شب را غلت میزنم

درد توی استخوانهایم تیر میکشد

به امام حسین

ترک تو

هزار بار از هر مرفینی سخت تر است.

+++

با کفش پاشنه بلند

 نمیتوانم سگ دو بزنم

من کار دارم

به اندازه جرینگ جرینگ کلید هایی که از ان ......

وقت ندارم خلخال بپوشم

یعنی همینطوری معلوم نیست بندری ام؟

کم شر جی ام؟ 

کم سوخته ام؟

کم لرزیده ام؟

+++

گریه و سرمه و یار

یارم ای یارم

سبزه ی نمک دارم

نمک رو زخمم نپاش

گیر نداشت دنیا

هشیارم  هشیارم

++++

بگو بگو که چطور باید بروم که نرفته باشم؟

بگو بگو که چکار باید بکنم

که اخرین نگاهم زیر پوست تو بماند؟

++++

کارت نی؟

دارد دیرم میشود

باید سری به سنگ بزنم

سری به صدف

سری به دریا

گم اگر نشدم

بر میگردم

زود بر میگردم.