اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

دیشب  بیمارستان بودم......هی بالا اوردم.....سنگهای  ته  چاه های عمیق درونم را .........بالا اوردم....

حالا  برگشتم  خونه ی  ننه و بابام.

خونه ی  خودم رو فروختم.مفت فروختم.

.

.

.زمستون  داره  میاد........من و جوجم  داریم از این شهر میریم.چه فرقی میکنه کجا؟

همه جا  مثل همه....



میدونی؟

۱ـامتحان وکالت دو مرحله ای شده.تستی و تشریحی.

من به شدت استرس دارم.

۲ـبه نظر شما از  جمله های عاشقانه  خنده دار تر چیزی هست؟

۳ـشمعدونی هام قد کشیدن.......

۴ـخلوتم......

۵ـیه دوست صمیمی داشتم  که هزار سال بیش از به دنیا اومدنم دیده بودمش   و توو تمام این هزارو سی سال اسمشو به من دروغ گفته بود.نمیدونم میتونم ببخشمش یا نه....

۶ـیه انگشتر خریدم  که یه نگین سنگیه بزرگ داره....به خودم  کادو دادم  بخاطر  اینکه  داشتم  دستامو فراموش میکردم.بخاطر اینکه دستام  داشتن تنهام میذاشتن.

۷ـمن از این کلمه خوشم میاد:میروم.


فراموشی در کافه تهران

۴۲٪برای فراموشی کافی نیست

باید خودم را از ارتفاع بلندتری برت کنم

به سلامتی او که به من خیانت کرد.

بگذار کسی نداند از  رکسانا بر من چه گذشت.......