اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

دیشب  بیمارستان بودم......هی بالا اوردم.....سنگهای  ته  چاه های عمیق درونم را .........بالا اوردم....

حالا  برگشتم  خونه ی  ننه و بابام.

خونه ی  خودم رو فروختم.مفت فروختم.

.

.

.زمستون  داره  میاد........من و جوجم  داریم از این شهر میریم.چه فرقی میکنه کجا؟

همه جا  مثل همه....



نظرات 7 + ارسال نظر
لیوسا چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 11:01 ق.ظ http://memorialist.blogsky.com

سایه جون مگه چی شده؟

ما تی تی چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 03:52 ب.ظ

یه شهر جدید یه تولد دیگه موفق باشی

جیلی پیلی شنبه 1 آبان 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

من جای شما بودم با همون سنگا یه خونه سنگی می‌ساختم که زمستونا هم سردم نشه. هیچکسم توش راه نمی‌دادم حتی بابامو.

بابالنگ دراز چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 06:25 ق.ظ http://khateratebarani.blogsky.com

ای کاش شفاف تر مینوشتی تا مخاطب هایی مث منو نگران نمیکردی
بیمارستان؟
زمستون؟
تنهایی؟
بابا ننه؟
همه ی اینا احساس خوبی رو بهم نمیدن
موفق باشی
***********************************
خیلی وقته دیگه سر نیمزنی
وبلاگمو آپ کردم
خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی
منتظرتم

ساسان شیبانی نژاد چهارشنبه 5 آبان 1389 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.hejayekhonin.blogfa.com

سلام . هرجایی خواستی برو ولی وبلاگت را فراموش نکن . ((عادت کردیم بیایم بخونیم .وبلاگت این قدر خوبه بااینکه نمی یای توی وبلاگمون نظر بدی بازهم ناراحت نمی شیم .)) موفق باشی .

payam پنج‌شنبه 6 آبان 1389 ساعت 12:55 ق.ظ http://payamfeili.blogfa.com

به زنده ماندن در این دیار چه پای سختی فشرده ام
چه مرگ ها آزموده ام ولی شگفتا نمرده ام

. یکشنبه 9 آبان 1389 ساعت 03:16 ب.ظ http://3aban.blogsky.com

سلام.

بلا به دور...

هر جا بری آسمون همون گــَندِ .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد