اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

صبوری میکنم ......تا  ماه

صبوری میکنم......تا کوه

صبوری میکنم .....تا تو

خو.....من  ۳۰۰ کیلومتر رانندگی کردم   به عشق دیدن سیاوش.....

نذاشتن ببینمش.

نتیجه:

۱-با براید  غراضم  دو ساعته   از اون شهر برگشتم.


۲-قلبم  مثل  مواد مذاب  توی رگهام  بخش شد.


۳-چشمای سیاوش  نمیذارن  بخوایبم.


۴-تف  تو این مملکت  با قانونای  مزخرف و عوضیش.


۵-امروز  رفتم شاه نعمت الله  یه  تسبیح  سنگی خریدم.


۶-نظرتون چیه   من  یه اسلحه بخرم؟


۷-زندگی  ادامه داره........................


۸-سیاوش  بر میگرده.مطمئنم.


۹-همیشه  منتظرم........سالها  قبل از تولدم...تا سالها  بعد از مرگم...


۱۰-باید برم  سفر..............باید  خیلی چیز ها رو فراموش کنم....خیلی  قیافه ها رو  خیلی صداها رو......

۱-فردا  میرم  سیاوش  رو ببینم.

۲-دوستم  نامزد کرده  با جدیت تمام.هیچ ادمی رو تا حالا  ندیده بودم اینقدر جدی  نامزد کنه.خوشحالم واسش

۳-میخواستم دف  بزنم....استعداد نداشتم گذاشتمش کنار......

۴-شونه هام دیگه سنگین نیست.

۵-هنوز  عاشقم.....سخت.

۶-امشب  موهامو  رنگ کردم...سیاه....سیاه برکلاغی.....

۷-امروز  عصر  ۲ ساعت اسکیت کردم.....ای  تو تمبیده بیدم

۸- چرا  نیستی؟ها؟

۹-.....چهره ی  ابیت بیدا نیست....آی  عشق.....

۱۰-......نبود.

۱۱-مامانم  سیگارو ترک نمیکنه....نگران ریه هاشم....

۱۲-یه دوست گفتش که عشقی  که خراب میکنه عشق نیست  عشق  ابادانی میاره...

۱۳-من این همه سال چه غلطی میکردم؟

۱۴-همیشه  کسی که میرود  قسمتی از ما را با خود میبرد.

۱۵-خندم گرفته.....نگام کن.......خنده  دار نیستم؟


بیا  تا برایت  بگویم که تنهایی من چه اندازه بزرگ است...

یه  مدتیه از  سیاوشم خبر ندارم حتی نمیتونم باهاش تماس تلفنی داشته باشم.....دلتنگم.....بد....

میشه  یه روز  یادش  بره  که چقدر  عاشقشم؟

هی....

تکه  تکه ام.....


دلم  تنگه سیاوش.دورت  بگردم....چقدر زندگی بیرحمه....