اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

اتاقی از ان خود

هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خویش بر نخاست که من به زندگی نشستم.............

چگونه میتواند تولدم مبارک بوده باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در یک زاویه تنگ /بر استخوانهایی ایستاده ام که از ان من نیست/مینشینم /در مانده تر از همیشه/و چیزی بر دیوارهایی مینویسم که هر لحظه جلو تر میایند:/من خوشبخت نبوده ام چرا که زبان نگشودم به گفتن انچه که دیدم/نمیتوانم به چشم های خودم نگاه کنم/من بدهکارم/به ضجه های زنان تازیان خورده سرزمینم/به کودکان فراموش شده ای که از ان سوی میزهای قانون دیده نمیشوند/به عرق شرمی که بر پیشانی مردان این شهر خشک شده است/من بدهکارم به مردانی که با انها تیر باران نشدم/به دیوارهایی که برانها مشت کوبیدم/به دیوارهای اتاقی که از ان من نبود/من بدهکارم به تمام اوازهایی که جرات خواندنشان را نداشتم/به کودکی که به این سیاره سیاه تبعید کردم/به خود بیچاره ام /که هرگز چنانکه شایسته انسان بوده است عاشق نبوده ام/من بدهکارم به عشق به شیدایی/ به دریاهایی که بر ساحل انها نرقصیدم/حالا بر حاشیه روز تولدم چه باید بنویسم؟ها؟تو بگو/این جنازه بدهکار و ترسو /چگونه میتواند تولدش مبارک بوده باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
sanaz چهارشنبه 29 خرداد 1387 ساعت 11:27 ق.ظ http://sanaz_bhzd.persianblog.ir

besiar ziba bood...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد