من در خانه ام /دو صندلی و یک میز دارم/و یک قاب عکس خالی/و حاضرم برای اینکه با تو /زیر ان قاب عکس خالی /یک فنجان چای بخورم /هر اواز ممنوعی را بخوانم/تو حاضری بخاطر من /بمانی و خیابان های این شهر را تحمل کنی؟/بمانی و سهمت رااز زمین نگیری؟/بمانی و به این دیوار ها عادت کنی؟/بمانی و نامت را از تو بگیرند؟بمانی و..........؟
انگار مادرم گریسته بود آن شب
آن شب که من به وضع رسیدم
و نطفه شکل گرفت ...